حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

من اومدم

بازم سلام من اومدم خیلی دلم براتون تنگ شده بود دیروز عصر باز وطنم و مامان و بابا و همه را

تنها گذاشتم اومدم جاتون خالی حسابی خوش گذشت از وقتی رفتم همش عروسی حتی یه

شب هم بیکار نبودیم همش بحث چه بپوشیمو چکار کنیمو  چه رنگی بهتره و چه لباسی بیشتر

بهمون میادو خلاصه سرتونو درد نیارم اخلاق خانومها که دستتونه ولی خدا روشکر به خیر گذشت

وتموم شد ولی گرماش یه جورایی بد بود البته از شرجی اینجا خیلی بهتر بود راستی از کسانی

که میگن عکسها لود نمیشه معذرت میخوام شاید به خاطر نت ایرانه چون اینجا قشنگ عکسها لود
میشه نمیدونم مشکل لز کجان از تمام کسانی که در این مدت منوهمراهی کردن ممنونم